لذت چشیدن طعم موفقیت با تبلیغات در دیوار 💥

استراتژی کسب‌وکار چیست؛ نوشتن استراتژی در ۵ مرحله!

رشد کسب‌وکار اینترنتی | الهه سرباز | تاریخ بروزرسانی : ۶ فروردین ۱۴۰۲

استراتژی کسب‌وکار چیست؛ 9 تکنیک نوشتن استراتژی کسب‌وکار

از خودتان پرسیده‌اید چنگیز خان، ناپلئون یا سزار چطور توانستند در نبردهای بزرگ پیروز شوند و قدرت را در مشت خود درآوردند؟

از تمام پارامترهایی که در این پیروزی‌ها نقش دارند، بگذریم، نمی‌توانیم داشتن یک نقشه و استراتژی مشخص را نادیده بگیریم.

آن‌ها برای رسیدن به هدف خود (مثلاُ فتح یک منطقه)، مشکلات، خطرات، فرصت‌ها، نقاط ضعف و قوت خود و دشمن را قبل از هر کاری شناسایی می‌کردند تا بتوانند با بهترین استراتژی پیش روند.

اما چنگیزخان و همتایانش چه ربطی به موضوع امروز ما دارند؟

اگر شما را به‌عنوان رهبر و صاحب یک کسب‌وکار (همان فرماندهٔ ماجرا!) در نظر بگیریم، برای اینکه بتوانید آن را رهبری کنید و به اهداف کوچک و بزرگی که در سر دارید برسید، تدوین استراتژی کسب‌وکار از نان شب هم واجب‌تر است.

حالا اینکه استراتژی کسب‌وکار چیست، چه اهمیتی دارد و چطور می‌توانید یک استراتژی اصولی برای کسب‌وکارتان بچینید، موضوعی است که می‌خواهیم در این مقاله، دربارهٔ آن مفصل صحبت کنیم.

اگر آماده‌اید، یک لیوان چای برای خودتان بریزید و تا آخر این مقاله همراه ما باشید! ?

 

منظور از استراتژی کسب‌وکار چیست؟

برای دانستن تعریف استراتژی کسب‌وکار، اول باید معنای کلمهٔ «استراتژی» را بدانیم؛ در فرهنگ‌نامه‌های معین و عمید اینطور تعریف شده است:

  • نقشه، ترفند، راهبر؛
  • هر طرح درازمدتی برای رسیدن به هدفی خاص؛
  • استفاده از امکانات برای برنامه‌ریزی جهت رسیدن به هدفی معین (مثلاً برنده‌شدن در بازی فوتبال، قبول‌شدن در دانشگاه یا افزایش فروش محصولات).

این معانی از آن چیزی ما در استراتژی کسب‌وکار انجام می‌دهیم، خیلی دور نیست؛ اما برای اینکه این تعریف را کامل‌تر کنیم و تصویر دقیق‌تری در ذهن‌مان ترسیم کنیم، بیایید نظر دوتا از مدیران بزرگ دنیا را هم جویا شویم!

جک وِلش دربارهٔ معنای استراتژی می‌گوید:

استراتژی یعنی ما تصمیم‌های دقیق و شفاف دربارهٔ چگونگی رقابت با دیگران بگیریم.

آلفرد چندلر هم نگاه جامع‌تری دارد و معتقد است:

استراتژی یعنی تعیین اهداف بلندمدت در سازمان و مشخص‌کردن مسیر و تخصیص منابع موردنیاز برای تحقق این اهداف.

تعاریف دیگری هم دربارهٔ استراتژی وجود دارد؛ اما عنصری که بین همهٔ آن‌ها مشترک است، «چگونگی تحقق هدف» است.

پس اگر بخواهیم چکیده و عصارهٔ همهٔ این تعاریف را در یک جمله به شما بگوییم، می‌شود گفت:

استراتژی کسب‌وکار برنامه‌ای است که مجموعه‌ای از تصمیم‌ها، اقدامات و راه و روش‌هایی را که یک کسب‌وکار برای رسیدن به هدفش طی می‌کند، در برمی‌گیرد.

به زبان ساده‌تر، استراتژی کسب‌وکار اولویت‌ها، تصمیم‌ها و کارهایی را که باید برای رسیدن به هدف‌تان انجام دهید، به شما نشان می‌دهد.

بنابراین مثل یک نقشهٔ راه، شما را از بیراهه‌رفتن دور می‌کند و کمک‌تان می‌کند بی‌دردسر به قله (هدف) برسید!

این استراتژی باید بر اساس چشم‌اندازهای کلی یک کسب‌وکار تدوین شود؛ چون کسب‌وکارهای مختلف اهداف متفاوتی دارند و راه‌های مختلفی را برای رسیدن به آن‌ها انتخاب می‌کنند.

مثلاً برندی که هدفش سرمایه‌گذاری بیشتر روی بازارهای موفق موجود است، با کسی که می‌خواهد بازارش را در سطح جهانی گسترش دهد، نمی‌توانند از یک مسیر به اهداف خود برسند.

به‌طور کلی، می‌توان گفت که می‌توان گفت که استراتژی مشخص‌کردن ماموریت، چشم‌انداز، تمام منابع و دارایی سازمان، برنامه‌ها و فعالیت‌ها برای رسیدن به اهداف موردنظر است.

⚠️ توجه: گول ظاهر مشابه اصطلاحات استراتژی و مدل کسب‌وکار را نخورید! این‌ دو مفهوم چند فرق مهم با هم دارند.

 

تفاوت استراتژی کسب‌وکار با مدل کسب‌وکار

مدل کسب‌وکار دربارهٔ این است که چه ارزشی خلق می‌کنید، چگونه آن را ایجاد می‌کنید و انتقال می‌دهید و چطور این ارزش را به پول و درآمد تبدیل می‌کنید. به زبان ساده‌تر، می‌توان به این شکل گفت که:

  • چه محصول یا خدمتی دارید؟
  • چگونه این محصول را عرضه می‌کنید؟
  • تولید این محصول چقدر برای شما آب می‌خورد؟ (هزینه)
  • چه برنامه‌ای برای کسب درآمد و سود دارید؟

۲ کسب‌وکار می‌توانند از یک مدل مثل اشتراکی، فریمیوم یا فرانچایز استفاده کنند؛ ولی چه چیزی باعث می‌شود یکی بازار را در دست بگیرد و دیگری از دور خارج شود؟

اینجاست که سروکلهٔ استراتژی پیدا می‌شود؛ مجموعه‌ای از اقدامات، پیش‌بینی‌ها، برنامه‌ها و تکنیک‌ها که به شما کمک می‌کنند از رقبا پیشی بگیرید. ابتدا اهداف خود را مشخص می‌کنید و سپس برای رسیدن به آن‌ها، یک استراتژی و نقشهٔ راه مشخص ارائه می‌کنید.

مدل کسب‌وکار در دل استراتژی شرکت تعریف می‌شود؛ همان جایی که تصمیم می‌گیریم پیشنهاد و ارزشی را که خلق می‌کنیم، چگونه ارائه کنیم. حتی ممکن است در میانهٔ راه تصمیم بگیرید مدل کسب‌وکار را تغییر دهید تا زمین نخورید.

خب، تا اینجا فهمیدیم استراتژی کسب‌وکار چیست و تفاوت‌های آن را با مدل کسب‌وکار دیدیم.

یک علامت سؤال بزرگ بالای سرتان می‌بینم! حتماً می‌پرسید:

 

تدوین استراتژی کسب‌وکار چه اهمیتی دارد؟

شما در جادهٔ تاریک، بدون یک چراغ یا فانوس حتی جلوی پایتان را هم به‌سختی می‌بینید، چه برسد به چند متر دورتر؛ اما همین که یک چراغ به دست‌تان بگیرید، همهٔ چاله‌‌چوله‌های مسیر نمایان می‌شود و دیگر خطراتی مثل گم‌شدن و زمین‌خوردن تهدیدتان نمی‌کند!

استراتژی کسب‌وکار، دقیقاً همین فانوس است!

شما با داشتن یک استراتژی دقیق می‌توانید:

  • برای رسیدن به اهداف کسب‌وکار و مراحلی که باید بگذرانید، برنامه‌ریزی کنید؛
  • کارایی و بازدهی کسب‌وکار را افزایش دهید (با تخصیص منابع در جای درست، نشان‌دادن اهداف و فعالیت‌ها به اعضای تیم و… )؛
  • نقاط قوت‌ و ضعف کسب‌وکارتان را بشناسید و در جهت تقویت و بهبود آن‌ها حرکت کنید؛
  • با تمرکز روی نقاط قوت، آن‌ها را به مزیت رقابتی‌ خود تبدیل کنید و در چشم مشتریان خاص و منحصربه‌فرد باشید؛
  • و از همه مهم‌تر، فرمان کارها را در دست خودتان بگیرید! با استراتژی، بر فرایندها و فعالیت‌هایی که برای رسیدن به هدف انجام می‌شود، کنترل بهتری دارید.

اهمیت داشتن استراتژی کسب‌وکار چیست

این‌طور که معلوم است، نداشتن استراتژی می‌تواند به قیمت نابودی و شکست کسب‌وکارتان تمام شود! پس بهتر است با تدوین استراتژی به کسب‌وکارتان نظم دهید و با پیروی از آن، راه‌تان را برای رشد هموار کنید.

اهمیت استراتژی کسب‌وکار را فهمیدیم؛ پس بیایید نگاهی به سطوح مختلف آن داشته باشیم.

مقاله پیشنهادی: توسعه کسب و کار چیست؟

سطوح استراتژی کسب‌وکار

اگر کسب‌وکار را مثل یک هرم در نظر بگیریم، سه لایه یا سطح را می‌توان برای آن ترسیم کرد؛ قاعدهٔ هرم، سطح عملکردی (وظیفه‌ای)، میانهٔ هرم، سطح کسب‌وکار و نوک هرم هم سطح شرکتی.

سطوح استراتژی کسب‌وکار

استراتژی می‌تواند در هرکدام از این سطوح به کار گرفته شود؛ حالا از کجا بفهمیم در کدام لایه، به استراتژی نیاز داریم؟

جواب این سؤال، به هدفی که هر بخش از یک کسب‌وکار می‌خواهد به آن برسد، بستگی دارد.

 

۱. سطح شرکتی و کلان (Corporate Level)

استراتژی‌های سطح شرکتی، بر عملکرد یک کسب‌وکار در بلندمدت تمرکز می‌کند. استراتژی در این سطح، اهداف کلی و کلان شرکت و راه‌های دستیابی به آن‌ها را تعریف می‌کند.

برای مثال، تکلیف اقداماتی مثل نحوهٔ رشد شرکت، سرمایه‌گذاری در بازارهای مختلف و از این دست تصمیمات کلان، در این سطح از استراتژی مشخص می‌شود.

 

۲. سطح واحدها و بخش‌های کسب‌وکار (Business Unit Level)

استراتژی در میانهٔ هرم، نحوهٔ رقابت یک کسب‌وکار در بازار را نشان می‌دهد.

از آنجایی که یک کسب‌وکار، بخش‌ها و واحدهای مختلف و هرکدام فعالیت‌های خاص خودشان را دارند، برای بازدهی بیشتر، استراتژی‌های متمایزی هم برای هرکدام از واحدها لازم است.

البته استراتژی واحدها باید در راستای استراتژی کلان شرکت باشد.

برای مثال، استراتژی واحد بازاریابی با واحد روابط عمومی و واحد منابع انسانی فرق می‌کند؛ اما همهٔ آن‌ها در جهت استراتژی کلان شرکت تنظیم می‌شوند.

 

۳. سطح وظیفه‌ای (Functional Level)

آخرین سطح هم استراتژی‌هایی است که توسط هر بخش از کسب‌وکار به‌صورت جداگانه تدوین می‌شود تا وظایف هر فرد در تیم و عملکردهای روتین شرکت تعیین شود.

مثلاً اگر هدف کلان یک شرکت، تبدیل‌شدن به ارزان‌ترین ارائه‌دهندهٔ گوشی‌های هوشمند باشد، واحد بازاریابی با تنظیم استراتژی‌های سئو، کانتنت مارکتینگ، سوشال مدیا مارکتینگ و… مسیر کار اعضای تیم بازاریابی را برای رسیدن به این هدف مشخص می‌کند.

دقت کردید؟

یک شرکت و سازمان می‌تواند استراتژی‌های متفاوتی (اما هم‌سو با سطح شرکتی) در هر سطح داشته باشد؛ چون نیازها و اهداف هر لایه با لایهٔ دیگر فرق دارد و باید به همهٔ آن‌ها رسیدگی شود.

? نکتهٔ مهم: استراتژی‌های مختلف، اهداف‌ و اولویت‌های متعددی را هم با خودشان دارند! بعضی وقت‌ها حتی ممکن است این اهداف تضاد و تداخل با هم داشته باشند.

این موضوع دیگر مدیریت درست شما را می‌طلبد تا بتوانید این ریسک‌ها را کاهش دهید!

قبل از اینکه یاد بگیریم چطور برای کسب‌وکارمان یک استراتژی خوب بچینیم، به یک سؤال دیگر هم جواب بدهیم و بعد برویم سر اصل مطلب!

جذب مشتری و افزایش فروش با تبلیغات در گوگل 🔥
جذب مشتری و افزایش فروش با تبلیغات در گوگل 🔥

گوگل بی‌شک معدن مشتری است که حضور در آن در جذب مشتری و افزایش فروش تاثیر چشمگیری دارد؛ با تبلیغات در گوگل، محصول خودتان را به کسی معرفی می‌کنید که یا قصد خرید دارد یا در مرحلهٔ تحقیق است! ما به‌عنوان پارتنر رسمی گوگل آماده‌ایم در اجرا و مدیریت کمپین‌ها در کنار شما باشیم.

دریافت مشاوره رایگان arrow-left

اجزای اصلی استراتژی کسب‌وکار کدام‌اند؟

یک استراتژی کسب‌وکار اصولی، باید بتواند به سؤالات چیستی، چگونه، چرا و کجا جواب بدهد. بر اساس همین، وجود ۶ بخش در هر استراتژی‌ای مهم است:

  • ماموریت، چشم‌انداز و اهداف

یادتان است همان اول دربارهٔ استراتژی چه گفتیم؟

گفتیم برنامه‌ای برای رسیدن به اهداف است. خب اول باید این اهداف معلوم باشد تا در استراتژی کسب‌وکار، دستورالعمل‌های روشنی را دربارهٔ اینکه کِی و چگونه باید به آن اهداف برسید، در نظر بگیرید.

علاوه بر اهداف، تعیین چشم‌انداز و ماموریت کسب‌وکار هم از بخش‌های اصلی و خیلی مهم یک استراتژی است.

چشم‌انداز آن تصویر و مدینهٔ فاضله‌ای است که از آیندهٔ کسب‌وکارتان در ذهن دارید. چه رویایی در سر دارید و می‌خواهید به کجا برسید؟ ماموریت هم کاری است که انجام می‌دهید و مسیر رسیدن به هدفتان را مشخص می‌کند.

ماموریت کسب‌وکار مشخص می‌کند که شما کی هستید، چه کارهایی انجام می‌دهید و چرا این کار را انجام می‌دهید.

  • ارزش‌های اصلی یک کسب‌وکار

ارزش‌های کسب‌وکار، بایدها و نبایدهای یک برند را نشان می‌دهد و به تصمیمات و اقدامات شما جهت می‌دهد.

  • تجزیه‌وتحلیل SWOT

یکی دیگر از مهم‌ترین بخش‌های استراتژی کسب‌وکار، آنالیز ماتریس SWOT است. جلوتر مفصل دربارهٔ این مدل صحبت می‌کنیم؛ الان همین قدر بدانید که این مدل نقاط قوت، ضعف، فرصت ها و تهدیدهای پیش رو را نشان می‌دهد و دید جامعی از وضعیت فعلی کسب‌وکارتان ارائه می‌دهد.

  • تکنیک‌ها و تاکتیک‌های عملیاتی

بخش مهم دیگری از استراتژی، به تکنیک‌ها و تاکتیک‌ها مربوط می‌شود. استراتژی کسب‌وکار باید جزئیات نحوهٔ انجام کارها و تاکتیک‌های عملیاتی کسب‌وکار و چگونگی رسیدن به اهداف را هم در بر بگیرد.

  • منابع و نحوهٔ تخصیص آن‌

منابع موردنیاز برای جلوبردن کارها و نحوهٔ توزیع و تخصیص آن‌ها هم از بخش‌های مهمی است که باید در استراتژی کسب‌وکار قید شود.

  • اندازه‌گیری و ارزیابی

آخرین مؤلفهٔ مهم هم، تعیین راه‌های اندازه‌گیری و ارزیابی فعالیت‌هاست. در یک استراتژی کسب‌وکار باید چند شاخص‌ کلیدی عملکرد (KPI)، برای بررسی میزان موفقیت استراتژی و میزان دستیابی به اهداف تعیین‌شده تعریف شود.

با این تفاصیل، می‌توان گفت استراتژی باید به ۶ سؤال زیر پاسخ دهد:

  • چرا کسب‌وکار ما باید در بازار فعالیت کند؟
  • نقاط ضعف و قوت ما چیست و چه فرصت‌ها و تهدیدهایی پیش روی ماست؟
  • مشتری ایدئال ما چه کسی است؟
  • چه ارزش پیشنهادی‌ای به نفع مشتری موردنظرمان و خود کسب‌وکار است؟
  • چگونه این ارزش را ایجاد و عرضه کنیم؟
  • آیا استراتژی کسب‌وکار، ما را به اهداف خود می‌رساند؟

خب! تا اینجای کار، فهمیدیم که استراتژی کسب‌وکار چیست، چرا مهم است و چه اجزا و سطوحی دارد. مباحث تئوری تا همین جا کافی است؛ حالا یک کاغذ و قلم دم دست‌تان بگذارید که وقت عمل است!

مقاله پیشنهادی: KPI یا همان شاخص کلیدی عملکرد چیست؟

نحوهٔ تدوین استراتژی کسب‌وکار در ۵ گام

می‌دانستید طبق آمار، ۹۰ درصد کسب‌وکارها در اجرای استراتژی خود شکست می‌خورند؟!

دلایل زیادی پشت این شکست‌ها وجود دارد؛ اما بیشتر آن‌ها در دو کلمه خلاصه می‌شود: استراتژی غیراصولی‌‍!

برای اینکه شما جزو آن ده درصد موفق باشید، قدم‌به‌قدم با من پیش بیایید:

 

۱. تعریف چشم‌انداز و ماموریت

چشم‌انداز در استراتژی کسب‌وکار

یک معمار قبل از اینکه شروع به ساختن یک ساختمان کند، اول از همه یک تصویر کلی از چیزی که می‌خواهد بسازد، در ذهنش ترسیم می‌کند (مثلاً یک خانهٔ ویلایی با حیاطی بزرگ)، بعد سراغ ساخت آن و بقیهٔ ریزه‌کاری‌ها می‌رود.

پایه و اساس تدوین استراتژی کسب‌وکار هم همین است: تعریف چشم‌انداز کسب‌وکار!

 

چشم‌انداز کسب‌وکار، دورنما و تصویر آیندهٔ کسب‌وکار شماست؛ شما باید بدانید در ۵ یا ۱۰ سال آینده (یا بیشتر و کمتر)، دقیقاً می‌خواهید به چه چیزی برسید. مثلاً چشم‌انداز شرکت اپل این است که بهترین محصولات روی کرهٔ زمین را تولید کند!

چشم‌انداز شما می‌تواند بر هرکدام از جنبه‌های کسب‌وکارتان متمرکز باشد؛ مثلاً کسب شهرت بیشتر، رشد مالی و اقتصادی یا ارتقای خدمات و محصولات.

چیزی که مهم است، هم‌جهت‌بودن چشم‌انداز کسب‌وکار با اهداف بلندمدت و ماموریت‌های شما است.

? یک تقلب کوچک! اگر بحث درآمد و فروش را کنار بگذارید و از خودتان بپرسید چرا می‌خواهید این کسب‌وکار را بسازید، به احتمال زیاد جواب شما، چشم‌انداز کسب‌وکارتان است.

علاوه بر تعریف دورنمای کسب‌وکارتان برای تدوین استراتژی، باید ماموریت کسب‌وکارتان را مشخص کنید؛ یعنی بدانید که «ز کجا آمده‌اید و آمدنتان بهر چه بوده»!

مثلاً ماموریت شرکت اپل این است که با محصولات نوآورانه، بهترین تجربهٔ کاربری را به مشتریان خود ارائه کند. (از حق هم نگذریم، رسالتش را هم درست انجام داده است!)

البته این چشم‌انداز و ماموریتی که ما می‌گوییم نباید فقط در حد یک حرف روی کاغذ باشد؛ شما باید برای به‌دست‌آوردن این دید کلی و تعیین ماموریت کسب‌کارتان، اصول و ارزش‌های اصلی، مشخصات مشتریان ایدئال (پرسونا) و بازار هدف‌تان را هم بشناسید.

 

۲. مشخص‌کردن اهداف

اهداف

مرحلهٔ دوم در تدوین استراتژی، مشخص‌کردن اهداف کسب‌وکار است.

ما دو دسته هدف داریم؛ اهداف خرد و مقطعی (مثلاً جذب n مشتری در سه ماه آینده) و اهداف کلان (مثلاً افزایش سود یا تولید محصولی خاص در بلندمدت).

اهدافی که در سطح شرکتی تعیین می‌کنید، از نوع کلان هستند که به چشم‌انداز و ماموریت کسب‌وکار شما گره می‌خورند.

به اهداف خرد معمولاً در سطوح پایین‌تر استراتژی (مثل سطح کسب‌وکار و سطح عملکردی) پرداخته می‌شود.

اهداف کلان هر شرکتی با دیگری فرق می‌کند؛ اما اغلب آن‌ها، ‌چیزهایی مثل افزایش فروش و سود و درآمد و در یک کلام رشد ارزش اقتصادی کسب‌وکار هستند.

با پاسخی که به سؤال «چگونه در بازار رقابت کنم و درآمدم را زیاد کنم؟» می‌دهید، اهداف مهم‌تان خودشان را نشان می‌دهند!

? یک نکتهٔ ظریف: بزرگ فکرکردن اصلاً بد نیست؛ اما لطفاً در انتخاب اهداف واقع‌بین و جدی باشید!

 

۳. ارزیابی کسب‌وکار و بازار

ماتریس سوات برای ارزیابی هنگام تدوین استراتژی کسب‌وکار

سومین مرحله، نوبت براندازکردن شرایط بازار و موقعیت کسب‌وکار شما در آن است. اینجاست که مدل سوات (SWOT) حسابی به کارتان می‌آید. این مدل عضو کلیدی استراتژی‌های کسب‌وکار است.

کلمهٔ سوات، از کنار هم‌ قرارگرفتن حروف اول کلمات زیر درست شده است:

 

  • Strengths (نقاط قوت)؛
  • Weaknesses (نقاط ضعف)؛
  • Opportunities (فرصت‌ها)؛
  • Threats (تهدیدها).

با دانستن این چهار عنصر، شما می‌توانید استراتژی‌های مختلفی مثل تهاجمی، تدافعی، رقابتی و محافظه‌کارانه اتخاذ کنید. برای مثال، از نقاط قوت در استراتژی رقابتی برای کاهش اثر تهدیدها استفاده می‌کنید.

فرض کنید رستورانی در کنار ۵ رستوران دیگر باشد. حضور آن‌ها تهدیدی برای آن به حساب می‌آید و کنترلی هم روی این موضوع ندارد؛ ولی می‌تواند با نقاط قوت خود مثل قیمت پایین‌تر، فضای بزرگتر یا مواد اولیهٔ باکیفیت، این تهدید را از سر راه بردارید.

برای اینکه با سیر تا پیاز ماتریس سوات و کاربردها و نمونه‌های آشنا شوید، پیشنهاد می‌کنم فرصت مطالعهٔ مفیدی را که قبلاً در‌این‌باره تهیه کردیم، از دست ندهید.

 

۴. تعیین مزیت رقابتی

مزیت رقابتی در استراتژی کسب‌وکار

تا اینجا باید اهداف، بازار، مشتریان و کسب‌وکارتان را شناخته و اطلاعات و دیتاهای لازم را از طریق ماتریس سوات به دست آورده باشید؛ اگر این‌طور است، برویم سراغ مرحلهٔ چهارم!

در این مرحله، نوبت تعیین مزیت رقابتی شماست. اگر در بازاری فعالیت می‌کنید که رقبای زیادی دورتادورتان را گرفته، اهمیت این مرحله به‌مراتب بیشتر هم می‌شود.

 

مزیت رقابتی آن بخشی از کسب‌وکارتان است که شما را یک سروگردن از هم‌صنفی‌هایتان بالاتر می‌برد و باعث می‌شود حرفی برای گفتن داشته باشید.

در این مرحله، باید چیزهایی مثل نحوهٔ افزایش فروش، رقابت در بازار و ایجاد تقاضا برای محصولات و… را بررسی و از بین آن‌ها مزیت رقابتی‌تان را مشخص کنید تا بتوانید بر اساس همان، استراتژی را طراحی کنید.

با توجه مزیت رقابتی‌تان، می‌توانید سه نوع استراتژی کلی را در کسب‌وکار پیاده کنید که سر جای خودش حتماً درباره‌اش توضیح می‌دهیم. (البته می‌توانید اول آن بخش را بخوانید، بعد برگردید و از همین جا ادامه دهیم!)

 

۵. ساخت فریم‌ورک

فریم‌ورک

غول مرحلهٔ آخر و آخرین بخش پازل استراتژی کسب‌وکار، ساخت چارچوب (فریم‌ورک) و شکل نهایی استراتژی‌مان است.

اطلاعات ریز و درشت ارزشمندی را که در تحلیل سوات و مراحل قبلی به دست آوردید، یکجا جمع کنید و با توجه به چشم‌انداز، اهداف و منابع موجود، اقدامات، اولویت‌ها و تصمیماتی که شما را به هدف می‌رساند، پیدا کنید.

این هم مراحل تدوین استراتژی!

چه سؤالی دربارهٔ مراحل تدوین استراتژی، ذهن شما را درگیر کرده است؟ برای ما بنویسید:
0
لطفاً دغدغه‌ها و سؤال‌های خود را در اینجا بنویسید!x

در ادامه، برای اینکه بتوانید با توجه به مزیت رقابتی‌تان، استراتژی کسب‌وکار بهتری طراحی کنید، همان‌ طور که قول داده بودیم، انواع استراتژی کسب‌وکار را بررسی می‌کنیم.

 

انواع استراتژی کسب‌وکار

آقای پورتر، یکی از اساتید به‌نام دانشگاه هاروارد، سه نوع استراتژی کلی را مطرح کرد که اغلب کسب‌وکارها با توجه به مزیت رقابتی‌شان، یکی از آن‌ها را انتخاب می‌کنند:

 

۱. بهای تمام‌شده (رهبری هزینه)

به توانایی کسب‌وکار برای تولید یک محصول (یا خدمت) با کمترین هزینه نسبت به رقبا، رهبری هزینه می‌گویند.

حالا استراتژی رهبری هزینه چه می‌گوید؟

یک کسب‌وکار باید ساختار هزینه‌های خود را به‌شکل مؤثری کاهش دهد و قیمت محصولاتش را مطابق با میانگین قیمت هم‌صنفی‌هایش محاسبه کند.

بگذارید یک مثال بزنیم تا بهتر متوجه شوید.

رایان ایر، یک شرکت هواپیمای ایرلندی است که با لقب «ارزان‌قیمت‌ترین شرکت هواپیمایی اروپا» شناخته می‌شود. این شرکت همین استراتژی را به کار گرفته و با کاهش هزینه‌ها و صرفه‌جویی در اندازه (مقیاس) و فناوری‌های اختصاصی، هم پول خوبی به جیب می‌زند، هم یکی از رقیبان سرسخت شرکت‌های هواپیمایی اروپایی است.

مثلاً یک از کارهای هوشمندانه‌ای که رایان ایر برای کاهش هزینه‌هایش انجام داده، استفاده از یک نوع هواپیما کم‌مصرف (بوئینگ ۷۳۷) در ناوگانش است. رایان ایر این‌طوری هم در هزینه‌های سوخت صرفه‌جویی کرده، هم هزینه‌های تعمیر و آموزش پرسنل را به‌طرز قابل‌توجهی پایین آورده است.

 

۲. تمایز و جداسازی

در استراتژی تمایز و جداسازی، کسب‌وکار باید یک پیشنهاد و ارزش‌افزودهٔ خاص به مشتریان هدفش ارائه دهد؛ طوری که مشتری‌ها این پیشنهاد را در مقایسه با بقیهٔ گزینه‌های روی میز ارزشمندتر بدانند و حاضر باشند قیمت بالاتری برای آن بپردازد.

استارباکس نمونهٔ بارز و موفق این استراتژی است.

قهوه یک نوشیدنی ساده و در دسترس همه است؛ اما استارباکس آمد و طی حرکت جالب و هوشمندانه‌ای، تنوع طعم‌های قهوه را بیشتر کرد و یک طراحی و دیزاین اختصاصی برای فروشگاه‌های خود در نظر گرفت.

همین کار به‌ظاهر ساده، به مزیت رقابتی استارباکس تبدیل شد و حالا مردم حاضرند چند برابر ارزش واقعی یک قهوه معمولی پول بدهند تا قهوهٔ استارباکس را بنوشند!

 

۳. راهبرد تمرکز

در استراتژی تمرکز دامنهٔ رقابت کوچک‌تر از دو مورد قبلی است و فقط بخش کوچکی از بازار هدف را در بر می‌گیرد.

این استراتژی به دو دسته تقسیم می‌شود:

  • استراتژی متمرکز بر هزینه؛
  • استراتژی متمرکز بر تمایز.

اگر کسب‌وکار دنبال رسیدن به مزیت رقابتی هزینه باشد، از استراتژی متمرکز بر هزینه پیروی می‌کند. مثلاً یک جایگزین ارزان‌قیمت برای محصول درجه‌یکی که در بازار وجود دارد و هنوز برای عده‌ای جذاب است، پیشنهاد می‌دهد؛ مثل کاری که شیائومی در برابر محصولات اپل و سامسونگ انجام داد.

از طرف دیگر اگر یک کسب‌وکار مزیت رقابتی‌اش را در رفع نیاز بخشی از مشتریان می‌بیند، باید از استراتژی متمرکز بر تمایز استفاده کند؛ به این مثال توجه کنید:

دیجی‌کالا به‌عنوان بزرگ‌ترین فروشگاه آنلاین ایران، بیش از ۸۵ درصد سهم بازار فروش آنلاین را در چنگ خود دارد! تنوع محصولات دیجی‌کالا بالاست و از اقلام خوراکی گرفته تا محصولات دیجیتال و پوشاک، همه‌چیز می‌فروشد.

با این شرایط کسب‌وکارهای کوچک‌تر که منابع کافی برای رقابت با این برند بزرگ را ندارند، چه کنند؟

باید از استراتژی تمرکز کمک بگیرند! به این صورت که به‌جای هدف‌گیری یک بازار بزرگ، روی قسمتی از آن تمرکز کنند و با ارائهٔ محصولی متمایز، نیاز همان قسمت کوچک‌تر بازار را رفع کنند.

مثلاً «حجرک» فقط با فروش محصولات خوراکی برندهای خارجی، توانست بخش کوچکی از بازار را از آن خود کند.

این هم از این!

البته حالت چهارمی هم هست که پورتر به اصطلاح «گیرکرده در وسط» یا (stuck in the middle) از آن یاد می‌کند.در این حالت، یک شرکت نه محصول متمایز درست‌وحسابی‌ و خاصی دارد، نه قیمت رقابتی‌ای (همان اصطلاح «از اینجا مونده، از اونجا رونده» خودمان!).

همین نداشتن مزیت رقابتی‌ در استراتژی، می‌تواند باعث عملکرد ضعیف و عدم بقای آن کسب‌وکار شود.

خسته که نشدید؟

پس چای دوم هم را برای خودتان بریزید که قرار است علاوه بر این سه استراتژی که دیدیم، چند نمونه استراتژی (برای سطوح مختلف) را هم در بخش بعدی با یکدیگر مرور کنیم.

خبرنامۀ یکتانت را از دست ندهید!
خبرنامۀ یکتانت را از دست ندهید!

هر هفته یک محتوای اختصاصی همراه با جدیدترین مقالات، اخبار و نکات آموزشی بازاریابی و تبلیغات را برای شما می‌فرستیم.

۹ نمونه استراتژی کسب‌وکار

هر کسب‌وکاری با توجه به اهداف و مزایای رقابتی که دارد، طرح کلی استراتژی کسب‌وکارش را طراحی می‌کند؛ شما هم می‌توانید از بین نمونه‌هایی که با اهداف شما هم‌سو است و در ادامه می‌بینید، استراتژی خود را تعیین کنید.

 

۱. افزایش فروش با محصول جدید

استراتژی برخی کسب‌وکارها، سرمایه‌گذاری در توسعهٔ محصول و افزایش فروش از طریق تولید محصولات به‌روز و جدید است.

از آنجایی که همیشه محصولات جدید موردتوجه مردم قرار می‌گیرند و حسابی سروصدا به پا می‌کنند، این استراتژی که بر پایهٔ عملکرد خوب محصولات فعلی و عرضهٔ مداوم محصولات جدید طراحی می‌شود، برند شما را در کانون توجه نگه می‌دارد و تاثیر مثبتی در شهرت برند دارد.

 

۲. فروش مکمل

فروش مکمل یا کراس سلینگ یعنی یک محصول یا خدمت مرتبط و مکمل با محصول‌مان را به مشتری‌ای که محصول ما را می‌خرد، بفروشیم؛ مثلاً وقتی می‌خواهید گوشی موبایل بخرید، فروشنده به شما قاب، گلس و هندزفری هم می‌فروشد.

در این استراتژی، فروش شما می‌تواند به‌ازای هر مشتری افزایش پیدا کند و اندازهٔ سبد خرید بیشتر شود؛ حتی یک افزایش کوچک در اندازهٔ سبد خرید مشتری فعلی، می‌تواند تاثیر به‌مراتب بهتر و سودآوری بیشتری نسبت به جذب مشتری جدید داشته باشد.

خوبی این استراتژی، کاهش هزینه‌های جذب مشتری جدید است؛ چون تمرکز شما روی فروش بیشتر به مشتریان فعلی‌تان است. استراتژی فروش مکمل معمولاً در آنلاین‌شاپ‌ها و خرده‌فروش‌های اینترنتی خیلی خوب جواب می‌دهد.

نمونهٔ آن را هم در قسمت «در کنارش خریداری شده» دیجی‌کالا می‌بینید:

فروش مکمل در دیجی‌کالا (نمونه استراتژی کسب‌وکار)

۳. محصول یا خدمت بدیع (نوآوری)

استراتژی بعضی کسب‌وکارها،‌ مخصوصاً آن‌هایی که در زمینهٔ محصولات تکنولوژی‌محور (مثلاً صنعت خودرو) کار می‌کنند، نوآوری در محصولات است.

معمولاً وقتی یک نوآوری یا پیشرفت در تکنولوژی اتفاق می‌افتد، صحبت آن دهانه‌به‌دهان در بین آدم‌ها می‌چرخد و موردتوجهٔ رسانه‌ها قرار می‌گیرد؛ این‌طوری هم اسم آن کسب‌وکار سر زبان‌ها می‌افتد، هم فروش بیشتری عایدش می‌شود.

فقط قبل از انتخاب این استراتژی، دقت کنید که نوآوری در کسب‌وکار شما چه معنی‌ای می‌دهد (چه چیزهایی نوآوری به حساب می‌آید) و روی همان کار کنید.

 

۴. بهره‌بردن از استراتژی‌های قیمت‌گذاری

طبق نتایج تحقیقات، ۱۸ درصد کسب‌وکارها به‌خاطر استراتژی‌های قیمت‌گذاری اشتباه، قافیهٔ رقابت را می‌بازند!

بعضی کسب‌وکارها با شکستن قیمت و تولید محصول در تعداد بالا، مشتری‌های جدید جذب و کمی سود می‌کنند.دسته‌ای هم با بالابردن بیش از حد قیمت و تولید آن در تیراژ محدود، از انحصار محصولشان سود خوبی کسب می‌کنند.

البته این‌ها فقط دو نمونه از استراتژی‌های قیمت‌گذاری است.

ما قبلاً دربارهٔ بهترین استراتژی های قیمت گذاری صبحت کرده‌ایم که پیشنهاد می‌کنم سرسری از آن نگذرید و حتماً آن را بخوانید تا پاسخ سؤال‌هایتان را پیدا کنید!

 

۵. بهبود نرخ حفظ مشتری

فکر کنیم دیگر همه می‌دانند که حفظ یک مشتری که قبلاً خرید کرده است، چند برابر راحت‌تر از جذب مشتری جدید و فروختن به آن است!

با استراتژی حفظ مشتری و ایجاد ارزش در تجربهٔ مشتریان فعلی، در وقت و هزینه‌های بازاریابی‌تان صرفه‌جویی می‌شود و خیلی زودتر، می‌توانید مشتری را به فرایند فروش برگردانید.

بنابراین، اگر فرصت‌هایی برای بهبود نرخ حفظ مشتری در کسب‌وکارتان می‌بینید، این استراتژی بلندمدت مخصوص خودتان است.

 

۶. بهبود خدمات مشتری

این استراتژی، مکمل استراتژی حفظ مشتری است.

خیلی از کسب‌وکارها به‌خاطر خدماتی که به مشتریان‌شان می‌دهند (مثلاً پشتیبانی خوب)، معروف شده‌اند و بابت آن سود خوبی هم کرده‌اند؛ چون به‌خاطر کیفیت بالای خدمات، از طریق تبلیغات دهان‌به‌دهان، مشتریان جدیدی جذب کرده‌اند و از این طرف هم هزینه‌های تبلیغات‌شان پایین آمده است.

پس اگر کسب‌وکار شما هم در ارائه خدمات باکیفیت به مشتری لنگ می‌زند، دوای دردتان استراتژی بهبود خدمات مشتری است.

 

۷. تنوع محصول

تکراری‌شدن در چشم مخاطب، کابوس بزرگ کسب‌وکارهاست! استراتژی تولید محصولات متنوع، راه رهایی از این کابوس‌هاست.

با کارهای کوچکی مثل به‌روزرسانی قیمت‌ها، ویژگی‌های ظاهری محصول، بسته‌بندی و بسته‌بندی جدید، می‌توانید طیف متنوعی از محصولات را به مشتری ارائه دهید و همیشه در چشم او ظاهر جدیدی داشته باشید.

 

۸. سرمایه‌گذاری در کسب‌وکارهای نوپا

برخی شرکت‌های بزرگ،‌ برای به‌دست‌آوردن مزایای رقابتی در یک بازار جدید و روبه‌رشد، سهم بزرگی از شرکت‌های تازه‌تاسیس و نوپا را می‌خرند یا با کسب‌وکار خود ادغام می‌کنند. مثل کاری که شرکت بزرگ ای‌بی با خرید پی‌پال انجام داد.

این استراتژی (خرید یک شرکت جدید) به شرکت‌های بزرگ اجازه می‌دهد تا در بازاری که قبلاً رونق زیادی نداشته، ولی محصولات و خدماتش خواهان دارد، رقابت کنند و کسب‌وکارهای کوچک‌تر و خریداری ‌شده هم رشد سریع‌تری را تجربه می‌کنند.

 

۹. آسیب‌نرساندن به محیط‌زیست

با اضافه‌کردن و پیگیری مسائل زیست‌محیطی در بین اهداف و فعالیت‌ها کسب‌وکارتان، هم سهم بزرگی در حفظ منابع طبیعی برای نسل‌های آینده دارید، هم ارزش کسب‌وکار را بالا می‌برید و در چشم مشتریان و کارمندان، به‌عنوان برندی قابل‌اعتماد شناخته می‌شوید.

برای نمونه، برند پپسی‌کو (PepsiCo) بر اساس همین استراتژی، به‌جای قوطی‌های پلاستیکی، بسته‌بندی محصولات خود را طوری طراحی کرده است که قابل‌بازیافت باشد و با این حرکت، ضایعات تولید‌شده را تا ۵۰ درصد کاهش داده است.

برای اینکه حجت بر ما تمام شود و شما هم دست پر این مقاله را ببندید، در بخش پایانی، چند نمونه استراتژی کسب‌وکار موفق را با هم بررسی می‌کنیم تا بتوانید از آن‌ها ایده بگیرید.

مقاله پیشنهادی: کمپین مسئولیت اجتماعی چیست؟ (بررسی ۷ نمونهٔ موفق ایرانی)

بررسی ۴ مثال موفق!

این شما و این ۴ استراتژی عاقبت‌به‌خیرشده از غول‌های بزرگ دنیا!

 

۱. تسلا

تسلا

تِسلا که معرف حضور همه است! (یک شرکت خودروسازی آمریکایی.)

بر اساس منطق و ذهن دودوتا چهارتای ما، وقتی استارت یک کسب‌وکار زده می‌شود، لازم نیست که اولین نسخه از محصول، خیلی مجلل و همه‌چیزتمام باشد. همین که یک سری ویژگی‌های حداقلی داشته باشد و مزیت رقابتی کسب‌وکار را نشان دهد، کافی است.

 

تازه آن نسخهٔ اولیه، به‌خاطر ویژگی‌هایی حداقلی، باید قیمت پایینی هم داشته باشد تا بتواند نظر مشتری را به خود جلب کند.

تسلا همهٔ این تصورات و معادلات ذهنی من و شما را به هم ریخت!

چشم‌انداز تسلا «ترویج وسایل نقلیهٔ برقی در تمام دنیا و تبدیل‌شدن به بزرگ‌ترین شرکت خودروسازی در جهان» و هدفش تولید انبوه خودروهای برقی مقرون‌به‌صرفه است.

برای تبدیل‌شدن به بزرگ‌ترین شرکت خودروسازی دنیا، منطق می‌گفت که تسلا باید روی تولید خودروهای ارزان‌قیمت و کم‌آپشن برقی سرمایه‌گذاری کند؛ اما تسلا دقیقاً برعکس این کار را انجام دارد!

تسلا به‌جای توسعهٔ تدریجی و قدم‌به‌قدم محصولات خود و صرفه‌جویی و رهبری هزینه، از همان اول روی ساخت خودروهای گران دست گذاشت و خود را برندی لوکس معرفی کرد.

اولین خودرو تسلا، تسلا رودستر (Tesla Roadster)، لوکس‌ترین و فول‌آپشن‌ترین خودروی اسپرتی بود که می‌توانستند تولید کنند!

البته موانع و مشکلاتی بر سر راه هدف تسلا قرار داشت؛ مثلاً آن‌ها در همان ابتدا، منابع و قابلیت‌های لازم برای استفاده از رهبری هزینه و صرفه‌جویی در مقیاس را نداشتند و چون در حال ساخت یک خودروی لوکس بودند، نمی‌توانستند برای به‌دست‌آوردن مزایای تولید انبوه، به تامین‌کنندگان تکیه کنند.

تسلا

از طرفی از همان ابتدا می‌دانستند که باتری خودرو هم بزرگ‌ترین مانع تکنولوژیکی برای خودروهایشان است و هم بزرگ‌ترین روزنهٔ تولد!

تسلا همین تهدید و مانع را به فرصت تبدیل کرد!

آن‌ها با یک استراتژی درخشان در زنجیرهٔ تامین و با سرمایه‌گذاری در تولید باتری، کنترل زنجیرهٔ تامین را کاملاً در دست خودشان گرفتند.

استراتژی کسب‌وکار تسلا، به منابع و سرمایهٔ هنگفتی هم نیاز داشت؛ آنBقدری که حتی ایلان ماسک هم از پس تامینش بر نمی‌آمد! اینجا بود که تسلا باز هم یک ایدهٔ بکر به کار بست و از برندشخصی ایلان ماسک در جذب سرمایه‌گذاران استفاده کرد.

خلاصه اینکه تسلا به‌جای هم‌رنگ‌شدن با جماعت و طی مسیری که دیگران هم از آن عبور کرده بودند، با صنعت و محیط کسب‌وکاری که در آن فعالیت می‌کرد، سازگار شد، نقاط قوت خود را شناخت، موقعیت بازار را سنجید و استراتژی‌اش را حول یافته‌های خودش ساخت!

 

۲. آمازون

دومین استراتژی کسب‌وکار موفق، برای شرکت آمازون است. چشم‌انداز شرکت آمازون این است که مشتری‌مدارترین شرکت روی کرهٔ زمین شود!

آمازون می‌خواست جایی را بسازد که مردم از شیر مرغ تا جان آدمیزاد، هرچه را که می‌خواهند، در آن پیدا کنند و به‌شکل آنلاین بخرند.

جف بزوس، بنیان‌گذار آمازون، ۴ اصل: مشتری‌مداری به‌جای تمرکز بر عملکرد رقیب، تفکر بلندمدت، اشتیاق به ساختن و تعهد را سرلوحهٔ کار خود قرار داد و همین حالا هم اولین چیزی که آمازون با آن شناخته می‎شود، خدمات عالی به مشتریان است.

وب‌سایت آمازون

استراتژی کسب‌وکار آمازون، کسب مزیت رقابتی از طریق کاهش هزینه‌ها (رهبری هزینه) و ساخت محصولات و خدمات بدیع و نوآورانه در بازارهای رقابتی است.

استراتژی‌های سطوح پایین‌تر آن هم همگی از استراتژی کلی تمرکز بر انتخاب، قیمت و صرفه‌جویی در مقیاس برای ایجاد ارزش برای مشتریان پیروی می‌کنند.

این استراتژی، آمازون را تا امروز، به یکی از موفق‌ترین شرکت‌های فناوری‌محور دنیا تبدیل کرده است.

 

۳. هاب‌اسپات

هاب‌اسپات

هاب‌اسپات شاید به‌اندازهٔ آمازون و تسلا معروف نباشد؛ اما ارزش کسب‌وکارش دست کمی از آن‌ها ندارد!

تا قبل از ورود هاب‌اسپات، تبلیغات و بازاریابی بیشتر در آگهی‌های تلویزیونی و بیلبوردها خلاصه می‌شد.

 

دقیقاً ۱۸ سال پیش (در سال ۲۰۰۴) هاب‌اسپات پلتفرمی ایجاد کرد که تا آن روز، نمونه و مشابهی از آن وجود نداشت و هدفش تغییر مفهوم بازاریابی و فروش بود.

هاب‌اسپات خیلی خوب متوجه تغییر فرایند و نحوهٔ خرید مردم شده بود و فهمیده بود که جلب توجه مشتری، دیگر از طریق تبلیغات مستقیم خیلی جواب نمی‌دهد.

تئوری هاب‌اسپات این است: کسب درآمد بیشتر با ایجاد تجربه‌های ارزشمند برای مخاطب!

تولید محتوا اصلی‌ترین راه ایجاد این ارزش بود. آن‌ها معتقدند محتوای مفیدی که برای بازار هدف تولید شده باشد، جذب و حفظ مشتری را افزایش می‌دهد.

به زبان ساده‌تر، اگر به‌اندازهٔ کافی محتوای باکیفیت و خوب تولید و منتشر کنید، می‌توانید افراد به‌سمت سایت‌تان بکشید و بعضی از آن‌ها به محصولی که در سایت‌تان می‌فروشید، نگاهی بیندازند.

بر همین اساس،‌ ماموریت هاب‌اسپات این شد که آموزش، نرم‌افزار و ابزارهای بازاریابی را به هم گره زده و به کسب‌وکارها کمک کند با بازاریابی درون‌گرا بهتر رشد کنند.

وب‌سایت هاب‌اسپات

پلتفرم CRM هاب‌اسپات همان محصولی بود که تمام ابزارهای مورد نیاز یک کسب‌وکار برای بازاریابی، مدیریت محتوا، فروش و مدیریت ارتباط با مشتری را یک‌جا جمع می‌کرد.

استراتژی کسب‌وکار هاب‌اسپات هم حول همین رویکرد و محصول بدیعی بود که خلق کرده بودند.

آن‌ها مجموعهٔ کاملی از مفاهیمی را که قبلاً وجود داشت، (مثل بلاگینگ و کتاب الکترونیکی) را با یک رویکرد جدید بازاریابی (بازاریابی درون‌گرا) ادغام و در یک محصول نوآورانه جمع کردند و با عرضهٔ آن به بازار هدف‌شان، به قوی‌ترین و موفق‌ترین برند در زمینهٔ کاری خودشان تبدیل شدند.

 

۴. پی‌پال

لوگوی پی‌پال

پی‌پال یک سیستم بانکی الکترونیکی است. حتماً می‌دانید که واردشدن به حوزهٔ مالی و سیستم‌های بانکی چقدر دشوار است و سرمایهٔ کلان و تاییدیه‌های دولتی مختلف و از همه مهم‌تر، اعتماد مشتری را می‌طلبد.

با همهٔ این‌ها پی‌پال با یک استراتژی دقیق توانستد به بزرگ‌ترین شرکت پرداخت الکترونیکی جهان و رقیب اصلی بانک‌های سنتی تبدیل شوند!

پی‌پال با اینکه حتی پول کمتری از بانک‌ها برای توسعهٔ فناوری خود خرج می‌کند، از نظر قابلیت‌ها و امکاناتی که دارد، بسیار بالاتر از میانگین تمام بانک‌هاست.

از طرفی، توانسته در مدت کوتاهی، اعتماد مشتریان را به خود جلب کند؛ بالأخره پای دارایی و سرمایهٔ آدم‌ها در میان است!

علاوه بر این‌ها همیشه کلنگ اولین نوآوری‌ها در سیستم پرداخت با پی‌پال شروع می‌شود و از نظر مردم، در حال حاضر بهترین جایگزین قابل‌اعتماد برای بانک‌ها و کارت‌های اعتباری، پی‌پال است.

خب، حالا پی‌پال چطور به این همه موفقیت رسیده است؟

دو دلیل مهم پشت استراتژی موفق پی‌پال وجود دارد:

دلیل اول و نقطهٔ عطف پی‌پال، خریدن قسمت بزرگی از سهام پی‌پال، توسط شرکت بزرگ ای‌بی (eBay)، درست چهار سال بعد از تاسیس آن بود.

پی‌پال در یک دوره‌ای، درگاه پرداخت تراکنش‌های این شرکت بود؛ بعد از این اتفاق و خرید سهامش توسط ای‌بی، مزایای بی‌شمار پی‌پال، چشم تاجران و بازرگانان و شرکت‌های آنلاین بزرگ را گرفت و شهرتش را روز‌به‌روز بیشتر کرد.

بعد از این خرید، پی‌پال با جسارت تمام، معاملات جدیدی را با خرده‌فروشان آنلاین بیشتری بست و موفقیت‌های بیشتری کسب کرد.

دلیل دوم هم شراکت بود! بانک‌ها همیشه در شراکت مستقیم با خرده‌فروشان محتاط عمل می‌کنند و ترجیح می‌دهند به پارتنرهای تجاری خودشان (شرکت ویزا و مسترکارت) اعتماد کنند.

اینجا بود که پی‌پال تغییر رویه داد و با شراکت مستقیم با خرده‌فروشان و بازرگانان خرد و کلان، سهم ۵۴ درصدی از بازار پردازش پرداخت را از آن خود کرد!

وب‌سایت پی‌پال

استراتژی‌ای که پی‌پال در پیش گرفت، نشان می‌دهد که حتی در رقابتی‌ترین بازارها هم فرصت‌هایی برای درخشیدن وجود دارد!

دوره جدید و رایگان آموزش ساخت ویدیو تبلیغاتی حرفه‌ای
دوره جدید و رایگان آموزش ساخت ویدیو تبلیغاتی حرفه‌ای

در این دوره ۲ ساعته، یاد می‌گیرید که چطور با نوشتن سناریو عالی و توجه به نکات حرفه‌ای در ساخت ویدیو، یک ویدیو تبلیغاتی خوب و موثر بسازید.

ثبت‌نام arrow-left

برای نوشتن استراتژی کسب‌وکارتان آماده‌اید؟

بالأخره بعد از کلی راهکار و نمونه و مثال و هزاران کلمه، فهمیدیم که استراتژی کسب‌‌وکار چیست و چطور یک استراتژی خوب برای کسب‌وکارمان بنویسیم.

حالا نوبت شماست که دست‌ بجنبانید و استراتژی خود را طراحی کنید؛ ‌مخصوصاً اگر کارتان را تازه شروع کرده‌اید و در هزارتوی کسب‌وکارتان دنبال یک نقشهٔ راهنما می‌گردید که شما را سلامت به مقصد برساند!

اگر هنوز سؤال یا مشکلی دارید، زیر همین پست بپرسید تا شما را راهنمایی‌ کنیم.

لطفاً این مقاله را با دوستان‌تان به اشتراک بگذارید!

منابع:

Hubspot | emeritus | york | plerdy | cascade | squareup | indeed | imd | consulterce

4.3/5 - (12 امتیاز)
اشتراک در
اطلاع از
guest

6 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
محمد جواد
محمد جواد
10 ماه قبل

عالی . آفرین

رضا سپه‌وندی
رضا سپه‌وندی
مدیر
پاسخ به  محمد جواد
10 ماه قبل

خوشحالیم اینو می‌شنویم 🙂
ممنون از شما که نظرتون رو با ما در میون گذاشتین.

Ali
Ali
10 ماه قبل

سلام
من مقاله در مورد استراتژی کسب و کار زیاد خوندم ولی این مقاله از همه مقاله های دیگه بهتر و کامل تر و سر تر بود ممنون از مقاله خوبتون.

رضا سپه‌وندی
رضا سپه‌وندی
مدیر
پاسخ به  Ali
9 ماه قبل

سلام
خیلی خوشحالیم اینو می‌شنویم و برای ما ارزشمنده ?
ممنون از شما که به ما فیدبک می‌دین.

مرتضی ثقفی
مرتضی ثقفی
3 ماه قبل

سلام ودرود برشما من بع عنوان یک مشاور کسب و کار و مدیر تولید یک شرکت فنی و مهندسی خیلی لذت بردم از این مجموع مقالات شما درباره استراتزی در کسب و کار برای مجموع افراد حاضر دراین مجوعه یکتا نت ارزوی سلامتی و سربلندی دارم
سپاس گذارم

رضا سپه‌وندی
رضا سپه‌وندی
مدیر
پاسخ به  مرتضی ثقفی
3 ماه قبل

سلام آقای ثقفی
خیلی خوشحالیم اینو می‌شنویم و برای ما ارزشمنده 🙂

ممنون از شما که به ما فیدبک می‌دین.

ریتارگتینگ، فرصت دوباره برای برگرداندن مشتری!